آیه 11 سوره حجر
<<10 | آیه 11 سوره حجر | 12>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هیچ رسولی بر آن مردم نمیآمد جز آنکه به استهزای او میپرداختند.
و هیچ پیامبری به سوی آنان نمی آمد مگر آنکه او را مسخره می کردند.
و هيچ پيامبرى برايشان نيامد جز آنكه او را به مسخره مىگرفتند.
هيچ پيامبرى بر آنها مبعوث نشد، جز آنكه مسخرهاش كردند.
هیچ پیامبری به سراغ آنها نمیآمد مگر اینکه او را مسخره میکردند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مِن رَّسُولٍ»: حرف (مِنْ) زائد و (رَسُولٍ) فاعل است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ «10»
و همانا ما پيش از تو، در ميان اقوام و گروههاى پيشين (نيز پيامبرانى) فرستاديم.
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «11»
وهيچ پيامبرى برايشان نمىآمد، مگر آنكه به استهزاى او مىپرداختند.
نکته ها
«شِيَعِ» به معناى امّت و گروهى است كه داراى نوعى پيوند و همبستگى مىباشند؛ خواه پيوند در خط حقّ باشد، نظير آيه «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ» «1» و خواه در خط انحراف. «فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً» «2»
هدف از استهزا؛ يا شكستن ابهّت انبيا بود تا مردمِ حقّجو گرد آنان جمع نشوند يا براى جبران ضعف و ناتوانى خودشان در برابر منطق انبيا بود.
و آنچه دستاويز مسخره قرار مىگرفت؛ يا زندگى ساده انبيا يا پيروان محروم آنان ويا شكستن سنّتهاى خرافهاى بود.
پیام ها
1- در برابر سيل استهزا، بايد افراد را تقويت كرد. «لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ»
2- توجّه به تاريخ ومشكلات ديگران، تحمّل مشكلات را بر انسان آسان مىكند. «أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ»
«1». صافات، 83.
«2». انعام، 159.
جلد 4 - صفحه 446
3- هيچ يك از انبيا، از مسخره شدن به دست كفّار، مصون نبودهاند. «ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ» (مبلّغ نبايد با تمسخر مردم، دل سرد شود)
4- استهزا، سيره و روش هميشگى كفّار، در برابر انبيا بوده است. «كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» (حربهى كسىكه منطق ندارد، استهزا مىباشد)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «11»
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ: و نيامد ايشان را هيچ پيغمبرى. إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ: مگر كه بودند از روى كبر و عناد به آن پيغمبر استهزاء مىكردند، چنانچه اين معاندان مىكنند. حاصل آن كه از ميان انبياء، تو مخصوص اذيت
جلد 7 - صفحه 88
نيستى، بلكه همه مبتلا بودند، لكن اين مطلب مسلم است هر قدر مقام كمال و جلال شخص بيشتر باشد، البته قهرا تأثرش از ناملايمات زيادتر خواهد بود، و چون حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تمام جهات كمال روحى و جسمى را به اعلى درجه دارا بود، ايذاء و آزار قوم نسبت به آن سرور بىاندازه تأثير داشت، به حدى كه فرمود: (ما اوذى نبى مثل ما اوذيت) لذا آيات بسيارى را خداوند سبحان براى تسليه آن حضرت نازل فرمود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ «6» لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «7» ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ «8» إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «9» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ «10»
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «11» كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ «12» لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ «13» وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ «14» لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ «15»
ترجمه
و گفتند اى كسيكه فرستاده شد بر او قرآن همانا تو هر آينه ديوانهئى
چرا نمىآورى نزد ما فرشتگان را اگر باشى از راستگويان
فرو نميفرستيم فرشتگان را مگر بحقّ و نباشند آنگاه مهلت داده شدگان
بدرستيكه ما فرو فرستاديم قرآن را و همانا ما مر آنرا هر آينه نگاه دارندگانيم
و بتحقيق فرستاديم پيش از تو در فرقههاى پيشينيان
و نيامد ايشانرا هيچ پيغمبرى مگر كه بودند بآن استهزاء مينمودند
جلد 3 صفحه 245
اين چنين در ميآوريم آنرا در دلهاى گناهكاران
ايمان نمىآورند بآن و بتحقيق گذشت طريقه پيشينيان
و اگر بگشائيم بر آنها درى از آسمان پس تمام روز در آن بالا روند
هر آينه گويند جز اين نيست كه بسته شده چشمهاى ما بلكه مائيم گروهى سحر كرده شدگان.
تفسير
كفّار از روى تكبر و استهزاء خطاب مينمودند به پيغمبر اكرم و مىگفتند اى كسيكه بگمان خود كتابيكه موجب تذكّر است بر او نازل شده براستى و درستى تو ديوانه ميباشى كه چنين ادّعائى مينمائى و انتظار دارى كه ما از تو قبول نمائيم اگر راست ميگوئى چرا ملائكه حامل وحى يا غير آنها را نزد ما نمىآورى كه تصديق كنند قول تو را و موجب اطمينان ما شود بصدق دعوت تو لذا خداوند بآنها جواب فرموده كه نزول ملائكه بايد از روى حكمت و مصلحت باشد از قبيل آوردن وحى بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا آوردن عذاب بر قوميكه مستحقّ باشند و صلاح در مهلت دادن بآنها نباشد يا قبض روح كسيكه اجلش رسيده باشد و امثال اينها نه فقط براى اطمينان خاطر كسانيكه نظر در ادلّه معارف دينى ننمايند يا از باب عناد و لجاج منكر شوند و مصلحت در مهلت دادن بآنها باشد تا بتدريج مؤمن و منقاد شوند يا اولاد صلحائى از آنها بعمل آيد يا استحقاقشان كامل گردد براى عذاب در هر حال بعد از نزول ملائكه مهلتى نيست و فعلا صلاح در مهلت دادن بآنها است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه فرمود اگر نازل نمائيم ملائكه را مهلت داده نشوند و هلاك شوند و بعضى ما تنزل الملائكه بضم تا و رفع ملائكه قرائت نمودهاند و بايد خاطر پيغمبر اكرم و اهل ايمان مطمئن باشد كه خداوند قرآنيرا كه كفّار مورد استهزاء قرار دادند تا روز قيامت حفظ خواهد فرمود از تغيير و تبديل و زياده و نقصان و كيد اهل شرك و ابطال و اندراس و هر آفت و خللى تا معجزه باقيه و حجّت بالغه الهيّه باشد بر خلق و كسى نتواند دستبردى در احكام آن بنمايد بهيچ وجه از وجوه و باين جهت كلام بوجوه متعدده مؤكّد شده است و شيع جمع شيعه بمعناى تابع است و بر فرقه اطلاق ميشود چون هر فرقهاى تابع پيغمبر يا امامى ميباشند خداوند براى تسليت خاطر پيغمبر خود فرموده بتحقيق فرستاديم پيغمبرانى در فرقههاى پيشينيان و كفّار ايشانرا استهزاء نمودند و اين عمل ناشايسته از آنها اختصاص بآن زمان
جلد 3 صفحه 246
نداشت بلكه در اين زمان هم ما وارد ميكنيم و القاء مينمائيم اين عمل را بقلب آنها تا استحقاقشان براى عقوبت كامل گردد چنانچه بعضى گفتهاند و بنظر حقير صحيح نيست چون خداوند كسى را وادار بكفر و معصيت نميفرمايد بلكه مراد آنستكه چنانچه در امم سابقه ذكر الهى در دلهاى كفّار جاى گير نميشد و فقط موجب اتمام حجّت بر آنها بود در اين زمان هم ما ذكر را وارد مينمائيم در دلهاى آنها فقط براى اتمام حجّت ولى ايمان نمىآورند بآن چنانچه طريقه پيشينيانشان بود و معذب خواهند شد چنانچه آنها معذب شدند و بنابراين ضمير در نسلكه راجع است بذكر كه قرآن است و بنابر معناى اوّل راجع است باستهزاء كه عمل ناشايسته كفّار بوده و اگر خداوند درى از آسمان بر وى كفّار بگشايد كه تمام روز را از آن در بآسمان بالا روند و عجائب صنع الهى را مشاهده نمايند خواهند گفت جز اين نيست كه بسته شده است چشمهاى ما يعنى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از ما چشم بندى نموده و ما گروهى هستيم جادو كرده شدگان بدست او لذا اظهار معجزه براى آنها ثمرى ندارد چنانچه ساير معجزات را مشاهده نمودند و از اين قبيل ياوه سرائىها كردند و ايمان نياوردند و تقاضاى معجزه ديگرى نمودند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما يَأتِيهِم مِن رَسُولٍ إِلاّ كانُوا بِهِ يَستَهزِؤُنَ «11»
و نميامد آنها را از پيغمبري مگر آنكه بودند با و استهزاء ميكردند وَ ما يَأتِيهِم مِن رَسُولٍ نكره در سياق نفي افاده عموم ميكند شامل جميع رسولان ميشود حتي آدم ابو البشر که سر سلسله انبياء بود آنهم گرفتار استهزاء قوم بود، زيرا عمر حضرت آدم تا زمان ولادت حضرت نوح گفتند باقي بود و هزار اولاد آورد و هر كدام از آنها در اينکه مدت هزارها اولاد آوردند علي التعاقب و مسلما قبل از نوح دستگاه بت پرستي رواج داشت، چنانچه از آيات وارده در قضاياي نوح استفاده ميشود و البته آدم و انبياء از ذريه او تا زمان بعث نوح بر دين حضرت آدم بودند و مشركين از ذريّه آدم آنها را استهزاء ميكردند، بلكه صورت انبياء که رحلت كرده بودند ميگذاشتند و عبادت ميكردند و اينکه اساس شرك و استهزاء تا زمان حضرت رسالت بود (إِلّا كانُوا بِهِ) بآن رسول که آمده بود آنها را (يَستَهزِؤُنَ) گاهي ميگفتند مجنون گاهي ساحر گاهي كذاب، گاهي مفتري، گاهي جن زده، گاهي دست بر دهان ميزدند و هو ميزدند غير از اذيتهاي بدني چه اندازه آنها را كشتند و چه اندازه حبس كردند و چه اندازه تبعيد كردند و چه اندازه آنها را ميزدند تا ضعف ميكردند و اينکه آيه شريفه اولا تسليت قلب مطهّر حضرت رسالت است که ظلمها و اذيتهايي که از مشركين بآن بزرگوار وارد شد تحمل كند که سنگ بقدمهاي او ميزدند خاكروبه و شكمبه شتر به سرش ميريختند عبا بگردن مباركش فشار ميدادند تا نفس حبس ميشد دور خانهاش را احاطه كردند که او را بقتل رسانند حتي بنا گذاشتند که ديگر با او و اصحابش نان و آب نفروشند که سه سال حضرتش در شعب ابي طالب با مؤمنين باو پناه برده بودند تا اينكه از ميانه آنها فرار كرد پس از آمدن بمدينه لشكر كشي كردند و جنگ بدر و احزاب و احد را بپا كردند و يك عده آنها بصورت ظاهر ايمان آوردند و باطنا منافق بودند و چه اذيتهايي بآن بزرگوار كردند تا از ميانه
جلد 12 - صفحه 14
آنها رحلت فرموده سپس با اهل بيت او صديقه طاهره امير المؤمنين حسن و حسين كردند آنچه كردند و آثار ظلم و نفاق آنها تا امروز بلكه تا ظهور حضرت بقية اللّه باقيست و تابعين آنها نسبت بهر يك از ائمه طاهرين چه كردند و در دوره غيبت چه اندازه بعلماء شيعه و بمؤمنين بآنها ظلم روا داشتند که آنها سوختند و ساختند و ميسوزند و ميسازند
(اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمّد و آل محمّد و آخر تابع له علي ذلک)
و بي جهت نيست که پيغمبر اكرم فرمود:
(ما اوذي نبي مثل ما اوذيت).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 11)- ولی آنها چنان لجوج و سرسخت بودند که «هر پیامبری به سراغشان میآمد او را به باد استهزاء و سخریه میگرفتند» (وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
این استهزاء و سخریه به خاطر چند امر بود:
- برای شکستن ابهت پیامبران و متفرق ساختن افراد حقجو از گرد آنان.
- برای ضعف و ناتوانیشان در مقابل منطق نیرومند رسولان الهی.
- برای این که سرپوشی بر وجدان خفته خود بگذارد، مبادا بیدار شود.
- و سر انجام برای این که میدیدند قبول دعوت پیامبران آنها را در برابر شهواتشان محدود میسازد و آزادیهای حیوانیشان را سلب میکند.
از این جمله استفاده میشود که وظیفه مبلّغان تنها این نیست که مسائلی را به گوش مردم بخوانند، بلکه باید از تمام وسائل سمعی، بصری، برنامههای عملی، قصص، داستانها، ادبیات، شعر و هنر به معنی اصیل و سازنده استفاده کنند تا سخن حق را به دل آنها نفوذ دهند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم